نگاهی به روند فیلمسازی بهروز افخمی در سالهای اخیر
از جنگلهای شمال؛ تا آبشار نیاگارا
رضا صدیق

با نگاهی به کارنامهی بهروز افخمی، نزول فیلمسازی این کارگردان، به خوبی قابل لمس است. او بعد از شوکران – و گاوخونی که فیلم طبقهی خاص بود – در کارنامهاش، فیلم یا سریال درخشانی ندارد. با روی آوردن به کار تلوزیون و فیلمهای رفع تکلیفی و خالی نبودن از عریضه، نقطهی روشنی از بهروز افخمیِ عروس و کوچک جنگلی، به چشم نمیخورد. اگر به این روند، پروژههای نیمهکاره و در میان راه رها شده را نیز اضافه کنیم، سرگردانی این فیلمساز، در بین حرفها و آرزوهایش با فیلمسازی به خوبی مشهود است. از بین پروژههای نیمهکاره، شاید شناختهترینش فرزند صبح باشد. پروژهای میلیاردی که بعد از گذشت این همهسال، نرسیده به جشنوارهی فجر، هر سال خبری مبتنی بر تمام نشدنش منتشر میشود. یکبار تدوین، یکبار صداگذاری، یکبار موسیقی و... هر کدام در هر دورهای بهانهای برای ناتمام بودن این پروژه است. سال گذشته، وقتی بهروز افخمی و حمید اعتباریان پروژهی سنپطرزبورگ را شروع کردند، نوید آن میرفت که افخمی بعد از مدتها، در حال ساخت فیلمیست که بدون حاشیه و سر وقت به اکران میرسد.
اما از نیمههای پروژه حاشیههای این فیلم آغاز شد. افخمی در فیلمسازی تنبل است و بر اساس حس و حالش فیلمبرداری میکند. حتی ممکن است در یک روز تنها یک پلان فیلمبرداری کند و این امر موجب سنگین شدن هزینهی تولید پروژه میشود. شروع درگیریهای تهیهکنند و فیلمساز از همین موضوع بود. هر چه زمان گذشت دامنهی این اختلافها بیشتر شد، تا زمانی که افخمی ایران را قصد کانادا ترک کرد و تدوین فیلم را به آیدین پسرش واگذار کرد. اختلافات رسانهای شد و تهیهکنند و کارگردان هر کدام از سویی جوابی بهم میدادند. همین موضوع باعث شد که توجهها به این فیلم بیشتر شود که در آخر آیا این فیلم هم به سرنوشت دیگر فیلمهای نیمهکارهی افخمی خواهد پیوست؟ شاید اگر تهیهکنندهی این پروژه خود افخمی بود، سنپطرزبورگ هم به سرنوشت دیگر فیلمهای معلق افخمی در این سالها میپیوست. اما با کوتاه آمدن دوطرف و حل شدن مشکلات، بالاخره این فیلم پایان یافت و به اکران رسید.
شاید یکی از مشکلات اصلی افخمی در سالهای اخیر، که باعث این سرگردانی و نزول شده است، برداشتن چند هندوانه باهم باشد. برای این صحبت مثال بسیار است. بعد از فیلمبرداری فرزند صبح، افخمی دست به ساخت و فیلمبرداری عملیات ۱۲۵ زد و این پروژه تمام نشده بود که تلهفیلم یازدهدقیقه و سیثانیه را ساخت.
در فیلم اخیرش – سنپطرزبورگ - هم، وقتی هنوز مراحل تدوین انجام نشده بود به کانادا سفر کرد، تا پروژهی تازهای در آنجا کلید بزند. این شلختگی در برنامه و تداخل پروژهها، یکی از بزرگترین دلایل به سرانجام نرسیدن فیلمهای اخیر افخمیست. گذشته از این که حالا سنپطرزبورگ - به هر دلیلی- مورد توجه منتقدین و تماشاگران قرار گرفته، که شاید به ثمر رسیدنش را بیشتر مدیون حمید اعتباریان تهیهکنندهی فیلم باشد که به هر صورت برای بازگشت سرمایهاش مجبور به کنار آمدن با افخمی شد. در پروژههای دیگر، به دلیل خصوصی نبودن سرمایهگذار و دولتی بودنش، بازگشت سرمایهای در کار نبود و پروژهها یکی پس از دیگری سر هم بندی شده و پخش میشدند.
بهروز افخمی، با سواد است. سینما و مدیوم تصویر را بهخوبی میشناسد. بلد است با صنعت سینما چطور هنرمندانه داستان تعریف کند. ریزهکاریهای هنر سینما را بهخوبی میشناسد. ایده دارد، بلندپرواز است و با تجربه. فیلمها و کارهای اول او همه گواه این فاکتورها هستند. افخمی فیلمساز قابل اهمیتیست. جزو نسل فیلمسازان بعد از انقلابیست که امروز، از خیل عظیمشان به تعداد انگشتان دست نمیشود نامشان برد. سینمایش بر عکس همان نسل فیلمسازان؛ شعار زده و سطحی نیست، عمق دارد و پشت داستانی که تعریف میکند فکر و ایده خوابیده. به هیچعنوان نمیشود افخمی این سالها را با افخمی سالیان دور مقایسه کرد. با اینکه هنوز پر ایده است، اما خروجی فیلمهایش چنگی به دل نمیزند. برای حفظ جایگاهش تلاشی نمیکند. دلیل این جملات، کارهای اخیر اوست، و نتیجهگیری از فعلیتش؛ شاید دیگر خودش را جدی نمیگیرد، و یا شاید برعکس، خیلی خودش را جدی میگیرد و به اسمش مغرور شده. هرکدام از اینها که باشد، باعث ضعف او شدهاند.
این روزها خبر از اتمام فیلمبرداری فیلم تازهی او در کانادا با بازیگران غیر ایرانی، به اسم " این خانه من نیست " منتشر شده. فیلمی که داستانش اقتباسی وفادارانه از داستان کوتاه "آسمان سیاه شب" نوشته جرمی کین است که در سال ۱۹۹۲ برنده جایزه ادبی یان سنت جیمز شده و در ایران توسط مژده دقیقی در مجموعه داستانی با نام "اینجا همه آدم ها این جوری اند" ترجمه شد است. قرار است که این فیلم به فارسی دوبله و بعد اکران شود. تا به اینجای کار بدون حاشیه و سر و صدا بوده، امید است که اینبار، بعد از مدتها، یک فیلم افخمی بدون حاشیه و روان عادی یک فیلم سینمایی به پایان برسد و اکران شود.
آنهایی که سینما را جدی دنبال میکنند، پیگیر فیلمهایش هستند و به جرات میتوان گفت که در سالهای اخیر همه را از افخمی فیلمساز نا امید کرده است. او حیف است، وجودش در سینما میتواند ماثر باشد و در این بلبشوی فیلمهای روحوضی و خالی از معنا و سینما، نقطهی امیدی باشد. اما شاید بد نباشد که لقب پر حاشیهترین "فیلمساز با اهمیت" را به افخمی بدهیم. فیلمسازی که به حق، جزو خوبهاست و سیر نزولیاش ناراحت کننده!